تحولات لبنان و فلسطین

مرد شیشه‌ای که زن جوانی را به خاطر طلب دو میلیون تومانی به قتل رسانده بود و جسد وی را در حاشیه اتوبان باکری رها کرده بود در جریان تحقیقات پلیسی شناسایی و دستگیر شد. متهم اعتراف کرد در زمان قتل شیشه کشیده بود و حالت طبیعی نداشت. تحقیقات جنایی از متهم بی رحم همچنان ادامه دارد.

آنقدر شیشه کشیده بودم که نفهمیدم چطوری لیلا را کشتم

قدس آنلاین - مرد شیشه‌ای که زن جوانی را به خاطر طلب دو میلیون تومانی به قتل رسانده بود و جسد وی را در حاشیه اتوبان باکری رها کرده بود در جریان تحقیقات پلیسی شناسایی و دستگیر شد. متهم اعتراف کرد در زمان قتل شیشه کشیده بود و حالت طبیعی نداشت. تحقیقات جنایی از متهم بی رحم همچنان ادامه دارد.

مرد ۲۶ ساله‌ای که دستبند به دست رو به رویمان نشسته یک ماه پیش رخت دامادی به تن داشته است و حالا به عنوان متهم به قتل هر روز تحت بازجویی‌های فنی و پلیسی قرار می‌گیرد. نادر تا فوق دیپلم کامپیوتر درس خوانده است و آنقدر آرام حرف می‌زد که برای شنیدن حرف‌هایش باید حسابی گوش تیز کنیم.

 گفت‌وگوی خبرنگار ما با این قاتل بی رحم را بخوانید تا در جریان چند و چون ماجرای قتل دختر بی گناهی که جسدش ۵ روز لابه لای شمشادهای اتوبان باکری زیر باران مانده بود قرار بگیرید.

*چرا آدم کشتی؟

خودم را معرفی نکنم؟

*نه لازم نیست. الان همه می‌دانند که چه کار کرده‌ای. می‌خواهم توضیح بدهی که چه اتفاقی افتاد که دست به قتل زدی؟

حالا از ماجرا بگو. چه اتفاقی بین شما افتاد که لیلا را کشتی؟

دست خودم نبود، اصلاً حال خودم نبودم و نمی‌دانم که چه اتفاقی افتاد. الان آبرویم رفته است و همه چیز را از دست داده‌ام.

*خب بگو شب حادثه چه اتفاقی افتاد؟

لیلا از بس گیر داد من حالم خراب شد. با او قرار گذاشتم و قرار شد سر ساعت ۹ شب سر قرار باشد اول یکشنبه شب قرار گذاشتیم. لیلا بچه تجریش بود. گفتم بیاید نزدیک خانه بابای من سمت اتوبان باکری. بعد ترسیدم. مواد که می‌کشم اولش شجاع می‌شوم بعد هم دور از جانتان مثل سگ پشیمان می‌شوم. منم از ترس با موبایلش تماس گرفتم و گفتم قرارمان کنسل چون همسرم متوجه شده و احتمال دارد دردسر درست بشود.

*چرا با لیلا قرار گذاشته بودی، مگر تو متأهل نیستی؟

من با لیلا رابطه‌ای نداشتم. اصلاً لیلا دوست صمیمی همسرم بود. من خیانت کار نیستم به خدا.

*از کجا لیلا به تو اعتماد کرده بود و با تو سر قرار آمد؟

می خواست طلبش را بگیرد. من از لیلا دو میلیون تومان پول گرفته بودم او هی اصرار می‌کرد که پولش را پس بدهم.

*چرا پول قرض کرده بودی و چرا پولش را پس نمی‌دادی؟

قرض نگرفته بودم. موضوع خیلی پیچیده است باید از اول همه چیز را تعریف کنم

*خب بگو چه اتفاقی بین تو و لیلا افتاده بود؟

با نسیم که نامزد کردم یک روز قرار گذاشت و لیلا را به عنوان دوست صمیمی و خواهر خوانده‌اش معرفی کرد. لیلا دختر خوب و مهربانی بود که با یک پسر به نام حسن نامزد بود. نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده بود که حسن لیلا را ول کرده بود و رفته بود با دختر یکی از فامیل‌های مادریش ازدواج کرده بود. لیلا به خاطر این کار حسن دچار افسردگی شده بود و اصلاً حالش خوب نبود. من قصد داشتم به او کمک کنم، برای همین هم به لیلا گفتم یک رمال و دعا نویس را می‌شناسم که کارش رد خور ندارد و دعایی که بنویسد مستجاب می‌شود، قرار شد لیلا ۲ میلیون تومان به من بدهد و من با دعا نویس تماس بگیرم که کارهای بخت گشایی لیلا را انجام بدهد.

*خب بعدش چه اتفاقی افتاد؟

دو میلیون را داد اما دعا نویسی وجود نداشت که دعا بنویسد. من چند جا مراجعه کردم اما نشد بعد هم پول را خرج کردم و تمام شد و هیچ دعا و طلسمی هم نوشته نشد.

*پول را خرج چه کاری کردی؟

خرج درمان سگ همسرم. ما تازه با هم ازدواج کرده بودیم من دستم خالی بود سگه هم افتاده بود پایین و پایش زخمی شده بود همه پول خرج دوا و درمان سگ شد. دیگر لیلا هم که سه ماه صبر کرده بود و جواب نگرفته بود اصرار داشت که پولم را می‌خواهم و هر روز زنگ می‌زد و پیام می‌فرستاد.

*خب بعدش چه اتفاقی افتاد؟

پولش را نداشتم بدهم. من قبلاً به شیشه اعتیاد داشتم اما ترک کرده بودم و دو سال بود که پاک پاک بودم اما از بس عروسی خرج برداشت و اعصابم داغون و خراب شده بود باز هم برگشتم سمت شیشه و مواد می‌کشیدم لیلا تهدیدم کرد که همه ماجرا را به نسیم می‌گوید، من هم خیلی وحشت کردم ترسیدم اساس زندگی‌ام از بین برود. کار به جایی رسیده بود که لیلا علنی به من و همسرم ناسزا می‌گفت. با هم قرار گذاشتیم یک بار قرار را کنسل کردم اما بار دیگر با آژانس آمد سر قرار من داخل ماشین بودم پیاده شد گفت ان‌شاءالله که پول را آورده‌ای من هم از خانه پدرم آمده بودم آنجا و تنها بودم و حسابی هم شیشه کشیده بودم و اصلا در حال خودم نبودم لیلا یک بند حرف می‌زد و پول پول می‌کرد گفتم ببین من پول رو خرج کردم و الان ندارم که بهت بدهم یک هو از کوره در رفت و شروع به کتک زدن من کرد منم از خودم دفاع کردم اما همین که به همسرم ناسزا گفت دیگر حال خودم را نفهمیدم و با چاقویی که داشتم چندین ضربه به او زدم اصلاً یادم نیست چاقو را برای چی همراه داشتم فقط چند ضربه به لیلا زدم و چون تاریک بودجسدش را از ماشین به بیرون انداختم و از محل حادثه فرار کردم.

*اما جسد لابه لای شمشادها پیدا شده بود امکان ندارد لیلا خودش لابه لای شمشادها رفته باشد.

برگشتم باران هم می‌آمد و حسابی هوا سرد بود و جسدش را پشت شمشادها انداختم بعد هم به خانه رفتم.

*می دانستی لیلا زنده بود و اگر او را به بیمارستان می‌رساندی زنده می‌ماند؟

هیچی نمی‌دانم جنایتی که انجام دادم همه زندگی‌ام را تباه کرد چند شب متوالی باران آمد و جسد همان جا بود. در آن یک هفته جسد پیدا نشد. ربایشی در کار نبود. من فقط او را در اوج عصبانیت کشتم.

*پشیمانی؟

خیلی. زندگی‌ام را از روی عصبانیت سوزاندم. من زنی را کشتم و جز اعدام و طناب دار چیزی دیگر در انتظارم نیست.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.